حکیم

فروش انواع محصولات دیجیتالی

فروش انوع محصولات دیجیتالی وفایلی

منوی بلاگ
طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

کتاب الفبای موفقیت اثر باب پراکتور

رمان اِما اثر جین آستین

کتاب انگشت اتهام اثر آگاتا کریستی

دانلود و معرفی کتاب دیوان شمس تبریزی اثر مولاتا جلال الدین محمد بلخی

دانلود و معرفی کتاب کوری اثر ژوزه ساراماگو

دانلود و خرید کتاب قدرت مثبت اندیشی اثر نورمن وینست پیل

کتاب سفر روح اثر مایکل نیوتن

دانلود و خرید کتاب شکست عادت های کهنه

معرفی کتاب نظریه انتخاب

دانلود و معرفی کتاب نظریه انتخاب

کتاب فروش موفق اثر برایان تریسی

دانلود و خرید کتاب فروش موفق اثر برایان تریسی

خرید کتاب فروش موفق اثر برایان تریسی

کتاب 17 قانون موفقیت

معرفی و دانلود کتاب 17 قانون موفقیت

دانلود کتاب 17 قانون موفقیت

کتاب و کسی نماند جز ما

دانلود و خرید کتاب و کسی نماند جز ما

خرید کتاب و کسی نماند جز ما

کتاب پس از تو اثر جوجومویز

معرفی کتاب پس از تو اثر جوجومویز

دانلود و معرفی کتاب پس از تو اثر جوجومویز

کتاب باز هم من از جوجو مویز

دانلود و خرید کتاب باز هم من از جوجو مویز

خرید کتاب باز هم من از جوجو مویز

کتاب مرداب روح

معرفی و دانلود کتاب مرداب روح

دانلود کتاب مرداب روح

کتاب موزه بی گناهی

دانلود و خرید کتاب موزه بی گناهی

                     به نام خدا

                                   (دانلود)52000هزارتومان

معرفی کتاب مرد جعبه‌‌ای
کوبو آبه خالق شاهکار زن در ریگ روان، این‌بار در کتاب مرد جعبه‌‌ای داستان مردی را روایت می‌کند که جهان را از درون یک جعبه ‌می‌بیند و با طرح پرسش‌های فلسفی پیرامون مسائلی همچون هویت و از خودبیگانگی، ذهن شما را به چالش می‌کشاند.

دربارۀ کتاب مرد جعبه‌ای:

در این اثر خارق‌العاده با توهمات و افکار یک مرد که در جعبه‌ای زندگی می‌کند همراه شوید و خواهید دید جهان از دید یک کارتن‌خواب چگونه است.

مرد جعبه‌ای (The Box Man) روایت برشی از زندگی مردی بی‌نام و نشان است که در خیابان‌های توکیو زندگی می‌کند. در راستای تلقین و فضاسازی حس بی‌هویتی، شخصیت اصلی هیچ نامی ندارد و داستان از زبان همین شخص روایت می‌شود؛ مناسب‌ترین زاویۀ دید در داستان‌هایی به این سبک.

این مرد تصمیم می‌گیرد تا زندگی طبیعی و عادی خود را تغییر دهد و با یک جعبه و یک جفت کفش و مقدار اندکی وسیله در خیابان‌های توکیو زندگی کند. نگاه این مرد به حوادث پیرامونش، بعد از این تصمیم به طرز شگفت‌انگیزی تغییر می‌کند، او دنیا را همان‌گونه که می‌بیند، توصیف می‌کند؛ از این دریچۀ کوچک در جعبه‌اش مردی مسلح را تصور می‌کند که قصد جان او را دارد و پرستار و پزشکی را می‌بیند که آن‌ها نیز می‌خواهند جعبه‌ای شوند و به او بپیوندند! مرد جعبه‌ای خط‌های عجیب و رمزآلودی را بر دیواره‌های جعبه‌اش می‌کشد که کشف راز این خطوط و ارتباط آن با حوادث بیرون از جعبه، داستان را خواندنی‌تر می‌سازد.

کوبو آبه (Kobo Abe) در پاسخ به پرسش من کیستم، داستانی شگفت‌انگیز را برایتان روایت می‌کند که دربارۀ مفاهیم بنیادینی همچون هویت، وجود، نقش جامعه در شکل‌گیری هویت و... تأمل خواهید کرد.

نکوداشت‌های کتاب مرد جعبه‌ای:

- یک طلسم از آغاز تا پایان، یک شاهکار ادبی... (Chicago Sun-Times)
- اثری خیره‌کننده در ادبیات سورئالیسم... یک هیجان هستی شناختی. (نیویورک تایمز)
- درخشان، مانند کافکا. کارهای آبه نیز توانایی حیرت انگیزی را در خلق رویدادهای رویایی دارد. (Chicago Tribune)

کتاب مرد جعبه‌ای به چه کسانی توصیه می‌شود؟

خواندن این رمان جذاب به تمامی دوستداران ادبیات داستانی ژاپن و علاقمندان به داستان‌های فلسفی پیشنهاد می‌شود.

با نویسنده کتاب مرد جعبه‌ای بیشتر آشنا شویم:

کیمیفوسا آبه ملقب به کوبو آبه، داستان‌نویس، عکاس و نمایش‌نامه نویس ژاپنی تبار، 7 مارس 1924 در توکیو متولد شد. او کودکی و نوجوانی‌اش را در منچوری گذراند و به خواستۀ پدرش که او نیز پزشک بود، در دانشگاه رشتۀ پزشکی را ادامه داد و پس از مدتی، به دلیل نوسانات روحی و گذراندن دوره‌ای در بیمارستان روانی، تحصیلاتش ناتمام ماند. کیمیفوسا در دوران جنگ برای امرار معاش به دستفروشی مشغول شد و داستان‌هایی که می‌نوشت را با هزینه شخصی به چاپ رساند.

این نویسندۀ پیشرو که خود متأثر از ادبیات غرب بود و با مکاتب اگزیستانسیالیسم و سورئالیسم به خوبی آشنایی داشت، سبک متفاوتی را در ادبیات ژاپنی در پیش گرفت؛ بسیاری از منتقدین آثار وی را با نویسندگانی همچون ادگار آلن پو و کافکا قیاس می‌کنند که اگر با دقت عمیق‌تری داستان‌های کوبو آبه را بررسی کنیم، قیاس معقولی به نظر می‌آید. درون‌مایه‌ی ثابتی که در آثار داستانی و نمایشی او به چشم می‌خورد مسئله هویت و از خودبیگانگی‌ست. بیراه نیست اگر بگوییم این امر حاصل تأثیر ژرفی است که جنگ جهانی بر آبه گذاشته است.

از ماندگارترین آثار آبه می‌توان به «زن در ریگ روان»، «کشتی ساکورا»، «چهره‌ها» و «دوستان» اشاره کرد. وی افتخار دریافت جوایز آکوتاگاوا سال 1951، یومی یوری در سال 1962 و جایزه تانیزاکی در سال 1967 را در کارنامه‌اش داشته است.

در بخشی از کتاب مرد جعبه‌ای می‌خوانیم:

شخصیت جدید سوار بر دوچرخه از راه رسید. همین‌طور که به جادۀ واهی زل زده بودم، ناگهان صدایی از پشت سر شنیدم که می‌گفت: «بالای سراشیبی یک بیمارستان است.» سرانگشتان سفیدی سه اسکناس هزار ینی داخل جعبه پرت کرد. احساس کردم صندوق پستی هستم، برگشتم تا چهرۀ او را ببینم که حدود ده یارد فاصله داشت. ظاهراً دختر جوانی بود که صدای بم و خشنش به او نمی‌آمد. نتوانستم دوربین را به‌سمتش بچرخانم و او در پیچ‌وخم کوچۀ بعدی ناپدید شد. چند ثانیه بیشتر نتوانستم او را ببینم اما در همین چند ثانیه محو پاهایش شدم که دوچرخه را به جلو حرکت می‌داد. پاهایش لاغر بود اما نه خیلی لاغر. پاهایش آن‌قدر جذاب بود که اصلاً رنگ لباسش را به‌خاطر نمی‌آورم. اما دل‌باخته او نشده بودم. اگر آن روز عصر زخم کتفم بدتر نشده بود، تصمیم نمی‌گرفتم که به بیمارستان بالای سراشیبی بروم. و متوجه نمی‌شدم مرد تیرانداز (که در عکس کاملاً مشخص است) در حقیقت دکتر و دختر دوچرخه‌سوار پرستار بیمارستان است. و طبیعتاً اکنون در این شرایط مضحک، در چنین جای خطرناکی زیر پل منتظر آن دختر یا جانشینش نمی‌شدم.

اما من فقط یک سیگار دیگر گوشۀ لبم گذاشتم. بارها و بارها اسکناس‌های هزار ینی را شمردم، آن‌ها را تا کردم و توی یکی از چکمه‌های لاستیکی انداختم. می‌گویند وقتی یک پرندۀ وحشی اسیر می‌شود، اعتصاب غذا می‌کند و از گرسنگی می‌میرد. اما مجرمی که محکوم شده از آخرین سیگارش هم لذت می‌برد. من هم چون پرنده نیستم، با آرامش سیگارم را روشن کردم و فکر نمی‌کردم رابطه‌ای بین مرد تیرانداز و پرستار باشد. اصلاً فرقی هم نمی‌کرد؛ مرد تیرانداز، مرد تیرانداز بود و دختر، دختر. می‌شد فکر کرد که عجلۀ دختر از سر ملاحظه‌کاری بوده و از کار خیرخواهانه‌ای که انجام داده خجالت می‌کشیده است.

اما اهمیت ندارد من چقدر سیگار بکشم، جلاد منتظر نمی‌ماند. زمان اعدام نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود. نزدیک سپیده‌دم زخم کتفم چرک کرد و درد مثل یک تونل لاستیکی باریک تمام بدنم را فشرد. وقتی از جعبه خارج شدم، خود را در بیمارستان بالای سراشیبی دیدم. دختر دوچرخه‌سوار با یک آمپول و مرد تیرانداز با یک تیغ جراحی منتظر من ایستاده بودند. به نظر می‌رسید من جای اینکه از این رویدادها تعجب کرده باشم از همان ابتدا منتظرش بودم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۲۴
عرفان طاهری

           به نام خدا

                                   (دانلود)122000هزارتومان

معرفی کتاب آیا تو آن گمشده‌ام هستی؟
کتاب آیا تو آن گمشده‌ام هستی؟ تاکنون به هزاران نفر کمک کرده تا زندگی خود را تغییر دهند. باربارا دی آنجلیس در این اثر فوق‌العاده راهکارهایی قدرتمند به شما ارائه می‌دهد تا شریک زندگی مناسب خود را پیدا کنید و ازدواجی رضایت‌بخش و عاشقانه داشته باشید. این کتاب از پرفروش‌ترین‌های نیویورک تایمز در حوزه‌ی روانشناسی خانواده و روابط است.

درباره‌ی کتاب آیا تو آن گمشده‌ام هستی؟:
عاشق شدن تجربه‌ای شیرین و فراموش نشدنی در زندگی اکثر ماست که در اوایل آن همه چیز منطقی و درست به نظر می‌رسد اما خیلی زود جذابیت‌ها عادی می‌شود و مشکلات زندگی مشترک کم کم خود را نشان می‌دهند. ممکن است مدت‌ها بگذرد تا اینکه روزی از خود بپرسیم آیا او واقعاً نیمه گمشده من است؟

همه‌ی ما می‌خواهیم در زندگی خوشبخت باشیم و ازدواجی کامل و موفق را تجربه کنیم؛ از این رو مشخص است که همه‌ی ما درصدد انتخاب فردی مناسب برای خود هستیم بنابراین در اوایل رابطه باور داریم که انتخابمان در مورد شریک زندگی درست است اما حقیقتی تلخ وجود دارد که بسیاری از این انتخاب‌ها به تجربه‌ای تلخ و شکست در ازدواج منجر می‌شود. این موضوع به این دلیل است که بسیاری از ما بعد از ازدواج به انتخاب خود عاقلانه می‌اندیشیم.

کتاب حاضر نخستین بار در سال 1992 انتشار یافت و با وجود گذشت سال‌ها از انتشار آن همچنان از کتاب‌های پرفروش روانشناسی در حوزه‌ی روابط محسوب می‌شود که به افراد بی‌شماری در دنیا یاری رسانده است. کتاب آیا تو آن گمشده‌ام هستی؟ (?Are you the one for me) راهکارهای مناسبی در خصوص روابط ارائه می‌دهد که در نهایت به بهتر شدن روابط شما منجر می‌شود.

بخش اول کتاب که شناخت و درک انتخاب‌های عشق و احساس نام دارد به تشریح این موضوع می‌پردازد که چرا هرگز عشق برای موفقیت یک رابطه کافی نیست و یا چرا برخی روابط به سرانجام نمی‌رسند. باربارا دی آنجلیس (Barbara De Angelis) در این بخش توضیح می‌دهد که ما به چه دلایلی عاشق می‌شویم و اشتباهات بزرگ در شروع روابطمان در کجاست.

اجتناب و دوری از افراد نامناسب عنوان بخش دوم کتاب حاضر است که در آن از نقطه ضعف‌های مهلک روابط صحبت می‌شود و با ذکر مثال‌های مختلفی از رابطه‌های عاطفی به شما نشان می‌دهد که چگونه از ایجاد رابطه عاشقانه با افراد آسیب‌زا جلوگیری کنید. بخش سوم در مورد نحوه شناخت و شناسایی فرد مناسب برای برقراری رابطه و ازدواج است که نویسنده در آن روش‌های انتخاب فرد شایسته را توضیح می‌دهد؛ او عقیده دارد که ما نیاز نداریم برای پیدا کردن نیمه گمشده خود تمام دنیا را بگردیم بلکه باید کمی در انتظار بمانیم تا سرنوشت او را به سوی ما آورد.

کتاب آیا تو آن گمشده‌ام هستی؟ به شما کمک می‌کند تا تفاوت‌های میان خود و شریک زندگیتان را درک کنید، آن‌ها را متعادل سازید تا درنهایت به تفاهم برسید. این کتاب شما را از تفاوت‌های روابط درست و آزاردهنده آگاه می‌کند.

کتاب آیا تو آن گمشده‌ام هستی مناسب چه کسانی است؟
اگر هنوز ازدواج نکرده‌اید با راهنمایی‌های این کتاب می‌توانید رابطه‌ای آگاهانه و موفق را آغاز کنید و اگر ازدواج کرده‌اید کتاب حاضر به شما کمک می‌کند تا تفاوت‌های میان خود و همسرتان را درک کنید تا زندگی شادتری را در کنار هم تجربه نمایید.

باربارا دی آنجلیس را بیشتر بشناسیم:
او سال‌هاست که در زمینه‌ی روابط زناشویی، خانواده و عشق فعال است و به عنوان نویسنده، روانشناس و سخنرانی برجسته شناخته می‌شود. آثاری که باربارا دی آنجلیس به رشته تحریر درآورده است، از پرفروش‌ترین کتاب‌های روانشناسی هستند. «چگونه می‌توان عشق ورزید؟» عنوان اولین کتاب اوست که در سال 1994 انتشار یافت و از محبوب‌ترین کتاب‌های زمان خودش شد و توانست جایزه Infomercial را نیز کسب کند.

در طی سالیان گذشته، دی آنجلیس با راهنمایی‌های سازنده‌ی خود میلیون‌ها نفر در دنیا را جذب خود کرده و کتاب‌هایش به بیش از بیست زبان ترجمه شده‌اند. او از محبوب‌ترین و یکی از اولین سخنرانان انگیزشی زن در تلویزیون آمریکاست. دی آنجلیس جزو نخستین نفراتی بود که مفهوم خودیاری را رواج داد و از او به عنوان پیشگامان تحول شخصی نام برده می‌شود.

جملات برگزیده کتاب آیا تو آن گمشده‌ام هستی؟:
- اعتیاد به‌عشق در نگاه اول یکی از مهلک‌ترین پی‌آمدهای ضریب هوش عاطفی پایین است.
- باید بدانید که، عاشق شدن آسان است ولی ایجاد یک رابطه‌ی سالم، کاری دشوار می‌باشد.
- اکثر افراد برای خرید ماشین یا لباس بیشتر از انتخاب همسر خود وقت صرف می‌کنند.
- عشق شرط کافی برای یک ازدواج موفق نیست، بدین معنا که رابطه علاوه بر عشق به تفاهم و تعهد هم نیاز دارد.

در بخشی از کتاب آیا تو آن گمشده‌ام هستی می‌خوانیم:
گاهی اوقات به‌دلیل اعتقاد به ‌اینکه همسر مطلوب باید تمام نیاز‌های شما را برآورده سازد به او فشار می‌آورید تا برایتان همه چیز باشد و این یکی‌ دیگر از اشکالات باور به افسانه عاشقانه شماره (4) می‌باشد. بسیار شنیده‌ام که زن‌ها شکایت دارند که ای کاش شوهر‌شان نیز همواره با آن‌ها به خرید می‌رفت و وقت زیادی را در مغازه‌های عتیقه فروشی می‌گذراند و یا به تغییر چیدمان خانه بیشتر توجه می‌کرد. سال‌ها طول کشید تا برایم مشخص شد که زن‌ها نیاز‌هایی دارند که الزاماً نباید مردها آن‌ها را برآورده سازند- که البته نیاز‌های اساسی همچون عشق، محبت، دوستی و.. از این نوع نیستند- ولی زن‌ها از آن‌ها لذت می‌برند. حقیقت این است که بیشتر مردها هرگز از تغییر دکوراسیون برای مهمانی و خرید پارچه برای مبلمان لذت نمی‌برند، پس بهتر است این نیاز‌ها توسط سایر زنان برآورده شود.

مردان در این زمینه‌ها توقعات کمتری نسبت به زن‌ها دارند ولیکن مردان نیز گاهی اوقات به‌خاطر برآورده نشدن نیاز‌های‌شان توسط زنان ناامیدی و یأس را تجربه می‌کنند. چند سال قبل جفری به انتخاب درست خود در مورد من شک کرد. طبیعتاً بسیار وحشت زده شدم ولیکن پس از گفت‌وگو با او فهمیدم که نگرانی‌اش تنها در مورد ورزش است. او در زمینه‌ی ورزشی بسیار با استعداد بود و انواع ورزش‌ها را دوست داشت. من نیز از ورزش کردن لذت می‌بردم ولیکن گاهی انجام کارهای دیگر برایم در اولویت قرار داشت. وقتی بیشتر در این مورد صحبت کردیم، جفری فهمید که افسانه عشقی به او می‌گوید که: زن مطلوب، زنی است که با او بیسبال بازی کند، آخر هرهفته با هم بدمینتون بازی کنند و بطور جدی بدنسازی کار کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۳۲
عرفان طاهری

           به نام خدا

                            (دانلود)57000هزارتومان

درباره ی ایراندخت

ماه‌بانو از وقتی که به یاد می‌آورد گشتاسب این‌گونه بود؛ بی‌عقل بود اما بی‌آزار. دو سال از ماه‌بانو بزرگتر بود و آن‌طور که می‌گفتند در کودکی از بام افتاده بود و انگار دیوی در جانش رخنه کرده باشد، هیچ مغ و هیچ داروی مغانه‌ای در او کارگر نیفتاد و از آن به بعد دیوانه شد.
ماه‌بانو آهسته گفت: «این هم از بخت من است.»
و با مشت کوبید بر گلوله خمیر.
«این‌طوری نزن وقتی نان شد دندانمان را می‌شکند.»
و باز دندان‌های شکسته‌اش را نشان داد.
ـ چه‌طور آمدی داخل؟
ـ در باز بود.
ماه‌بانو با خود غر زد: «باز این گیس بریده در را پشت سرش نبسته. از بس که هول است. نمی‌دانم کجا رفته، قرار بود مثلاً آتش بیاورد.»
آتش زبانه می‌کشید و ایراندخت به آن چشم دوخته بود. آتش بود و گرما، اما روزبه نبود.
ریش‌های پیرمرد به رنگ جامه سفیدش، کنار آتش به سرخی می‌زد و چشم‌هایش، اگرچه سوی شعله‌ها بود، اندیشه‌ای که در سرش شعله می‌کشید جهان را مقابلش تیره و تار می‌کرد. بدخشان پیر هم در فکر روزبه بود؛ یگانه پسرش.
آتشکده تازگی‌ها خلوت‌تر شده بود و پیرمرد به تنهایی عادت داشت. سال‌ها همدمش بوی دود چوب بود و صدای ترق ترق سوختنشان. نسیمی وزید، شعله برافروخته‌تر شد و دسته‌ای از موهای صاف و نرمش روی پیشانی‌اش افتاد و همین او را به دنیا بازگرداند.
«چه می‌خواهی دخترم؟!»
نمی‌دانست این دختر چه مدت است که به او زل زده. بدخشان با خود گفت: «چه پرسش ابلهانه‌ای! در آتشکده چه می‌خواهند جز آتش؟»
ایراندخت می‌خواست بگوید «روزبه» اما گفت: «آتش.»

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۱۰
عرفان طاهری

                                   (دانلود)25000هزارتومان

معرفی کتاب الفبای موفقیت
«الفبای موفقیت» نوشته باب پراکتور(-۱۹۳۴)، مشاور شغلی و سخنران انگیزشی است و دربردارنده موضوعات گوناگون در زمینه موفقیت کاری و شغلی است. در یکی از یادداشت‌های این کتاب می‌خوانیم: باید مراقب کسانی‌که بیش از اندازه از "عقل سلیم" و "وجدان" استفاده می‌کنند، باشید. این‌ها با پذیرفتن آرای عمومی رابطه دارند. اما عقل غیرسلیم رکن ارزشمندی است که در پس همه پیشرفت‌ها و نوآوری‌ها قرار دارد. تا همین چندی پیش گمان می‌کردند که زمین صاف است؛ زیرا باورهای عمومی و عقل سلیم این را حکم می‌کرد. ساموئل مورس نمی‌توانست رضایت ایالت نیوجرسی را برای ارسال پیام نو از نیویورک به نیوجرسی به‌دست آورد. تقاضای مورس رد شد؛ زیرا خواسته او برخلاف عقل سلیم بود. وقتی برادران رایت برای اولین‌بار پرواز کردند، کسی تا مدت‌ها کار آن‌ها را باور نمی‌کرد؛ زیرا پرواز یک چیز مخالف عقل سلیم و باورهای عمومی بود. فکر کنید که در اوایل قرن نوزده زنان با چه محدودیت‌هایی روبه‌رو بودند، زیرا باور عمومی و عقل سلیم این را حکم می‌داد. اما امروزه زنان بسیاری از محدودیت‌ها را پشت سر گذاشته‌اند. می‌توانند از طبیعت لذت ببرند. عقل سلیم امروزی به مراتب سالم‌تر و عقلایی‌تر از عقل سلیم مربوط به گذشته است. بسیاری از کارهایی که انجام دادن آن در یک صد سال پیش غیرمجاز بود و انجام دادنشان مشمول مجازات واقع می‌شد، امروز در کمال آزادی انجام می‌شود. با استفاده از شعوری که خداوند به شما اعطا کرده، از نیروی عقل غیرسلیم خود استفاده کنید. می‌ترسم انسان‌ها به جایی برسند که هر یافته جدیدی را یک خطر ارزیابی کنند، هر نوآوری را یک بار و زحمت بدانند، هر پیشرفت اجتماعی را قدم اول به‌سوی انقلاب ارزیابی کنند. می‌ترسم قدرت قدم به جلو برداشتن را از دست بدهند. پیشرفت علم و دانش تنها پاسدار آزادی است. متفاوت بیندیشید.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۱۲
عرفان طاهری

                                    (دانلود)25000هزارتومان

معرفی رمان اما
رمان اما نام کتابی از جین آوستن است که درباره عشقی سوء تعبیر شده، نوشته شده است. این رمان ابتدا در دسامبر ۱۸۱۵ میلادی (برابر با آذر یا دی ۱۱۹۴ شمسی خورشیدی) منتشر شد. مانند سایر رمان‌هایش، آوستن در این داستان هم به دغدغه‌ها و مسائل زندگی زنان در دوره جورجی انگلستان میپردازد.

قبل از نوشتن داستان او نوشت: «میخواهم قهرمان زنی بیاورم که هیچ کس غیر از خودم خیلی دوستش نخواهد داشت». در اولین خط داستان، شخصیت اسمی رمان را اینگونه معرفی میکند: «اما وودهاوس، شیک، باهوش و ثروتمند».

اما وودهاوس، شخصیت اصلی داستان است. دختری زیبا و باهوش که مادر خود را در کودکی از دست داده و از زمانی که خواهر بزرگتر او ازدواج کرده، خانم خانه شده است. گرچه وی کمی بالغ تر از سن خودش است اما به دلیل کمبود تجربه از زندگی واقعی و این عقیده که او همیشه درست می گوید، دست به اشتباهات بزرگی می زند. همچنین وی با خویشتن قسم خورده است که ازدواج نکند تا این که حسادت باعث می شود که دریابد در تمام مدت عاشق آقای نایتلی بوده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۰۹
عرفان طاهری

                                     (دانلود)69000هزارتومان

معرفی کتاب انگشت اتهام
انگشت اتهام نام رمانی از نویسنده مشهور ژانر پلیسی و ملکه جنایت در ادبیات، آگاتا کریستی است. 

درباره کتاب انگشت اتهام
رمان انگشت اتهام اولین‌بار در سال ۱۹۴۰ منتشر شد. این داستان ردباره آشوب هایی است که یک نامه در زندگی شخصیت داستان برپا می کند.

 جری برتون در یک سانحه هوایی آسیب دیده و دوران نقاهتش را می‌گذراند، او و خواهرش جووانا در روستایی کوچک یک خانه اجاره کرده‌اند، آنها کسی را آنجا نمی‌شناسند و امیدوارند بتوانند در روستا کمی آرامش داشته باشند، اما رسیدن یک نامه بی‌نام‌ونشان زندگی آرام این خواهر و برادر را زیرورو می‌کند. جری ابتدا نامه را جدی نمی‌گیرد اما بعد از مدتی می‌فهمد که ساکنان دیگر دهکده هم نامه‌های مشابهی دریافت کرده اند. اما اوضاع زمانی تهدیدآمیز می‌شود که یکی از دریافت‌کنندگان نامه‌ها دست به خودکشی می‌زند.

خواندن کتاب انگشت اتهام را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
علاقه‌مندان به داستان‌های پلیسی و جنایی را به خواندن انگشت اتهام دعوت می‌کنیم

درباره آگاتا کریستی
آگاتا کریستی نویسنده‌ی مشهور سبک جنایی و معماگونه در ۱۵ سپتامبر ۱۸۹۰ در انگلستان متولد شد. نام کامل او آگاتا مری کلاریسا میلر است.

آگاتا در سال ۱۹۱۴ با یک سرهنگ نیروی هوایی به نام آرچیبالد کریستی ازدواج کرد اما این ازدواج بعد از یازده سال و با وجود یک فرزند، به جدایی انجامید. کریستی در سال ۱۹۳۰ با باستان‌شناسی به نام سِر ماکس مالووان ازدواج کرد و همراه او به سفرهای زیادی رفت، سفرهایی که تاثیرات بسیاری در داستان‌های جذاب او داشتند.

آگاتا کریستی با نام مستعار مِری وستماکوت رمان‌های عاشقانه هم می‌نوشت، اما عمده‌ی شهرت او به دلیل رمان‌های جنایی‌اش است.

آگاتا کریستی پرفروش‌ترین نویسنده در انگلستان و در کل دنیا است. مقام‌های بعدی به ژول ورن و شکسپیر می‌رسد. آگاتا کریستی لقب ملکه‌ جنایت را در دنیای ادبیات از آن خود کرده است.

بخشی از کتاب انگشت اتهام
گاهی اوقات صبح آن روزی که اولین نامهٔ بی‌نشان به دستم رسید را به یاد می‌آورم.

آن را هنگام صبحانه دریافت کردم و به حال خود رها کردم تا زمان به آرامی بگذرد، چرا که هر اتفاقی وابسته به زمان خود است. دیدم که نامه یک نامه محلی است که با آدرس تایپی نوشته شده است. آن را قبل از دو نامه دیگری که علامت پست لندن داشت باز کردم، چون یکی از آن‌ها ظاهراً یک صورت‌حساب بود و روی آن دیگری دست‌خط یکی از خاله‌زاده‌های خسته‌کننده‌ام را شناختم.

اکنون که به یاد می‌آورم، به نظرم خیلی مسخره می‌آید که من و جووانا تا چه حد سرگرم آن نامه شدیم. چون واقعاً نمی‌دانستیم چه پیشامدی روی خواهد داد، زنجیره‌ای از خون و آشوب و سوءظن و ترس.

هیچ‌کس دیگری هم نمی‌تواند چنین چیزی را به‌طور ساده در رابطه با لیمستوک۱ باور کند.

می‌بینم که بدجوری شروع کردم. چون هنوز توضیحی در مورد لیمستوک نداده‌ام.

یک وقتی من یک پرواز پربرخورد و بد داشتم و برای همین هم مدت زیادی ترس با من بود، چرا که علی‌رغم سخنان دلجویانهٔ پزشکان و پرستاران، فهمیدم که برای تمام عمر خود محکوم به زمین‌گیر شدن هستم. پس از مدتی، مرا از گچ بیرون آوردند و من کم‌کم یاد گرفتم که چطور با احتیاط از پاهایم استفاده کنم. در نهایت هم، مارکوس کنت، دکتر من به پشتم زد و گفت که همه چیز درست می‌شود، ولی من مجبور خواهم بود که حداقل به مدت شش ماه در حومهٔ شهر زندگی کنم و اوقاتم را در آرامش سپری کنم.

"یه جایی واسه خودت پیدا کن که هیچ دوست و آشنایی اون‌جا نباشه. از همه چی دل بکن. سرِ خودتو با مشکلات محلی و حرف‌های خاله زنکی و شایعات مردمِ روستایی و یه کم آبجو گرم کن. این نسخه‌ایه که واسه‌ت تجویز می‌کنم. استراحت کامل و مطلق."

استراحت کامل و مطلق! الآن که درباره آن فکر می‌کنم به نظرم خیلی مضحک می‌آید.

و همین‌طور لیمستوک و فورز کوچک. ۲

لیمستوک در زمان پیروزی نورمن‌ها مکانی مهم بوده است، اگر چه در قرن بیستم دیگر همهٔ اهمیت و اعتبار خود را از دست داده بود. از جاده اصلی سه مایل (هر مایل ۱/۶ کیلومتر) فاصله داشت- یک شهرک تجاری محلی با دشتی وسیع و بایر در بالای آن. فورز کوچک در کنار جاده‌ای که به دشت ختم می‌شد قرار داشت. خانه‌ای آراسته، کوتاه، سفید و با ایوان شیب‌دار ویکتوریایی رنگ شده با رنگ سبز کم‌رنگ.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۳۴
عرفان طاهری

                                      (دانلود)38000هزارتومان

معرفی کتاب اهریمنان زیبا


کتاب اهریمنان زیبا نوشته کلی لینک چند داستان فانتزی شگفت‌انگیز دارد که از خواندنشان لذت خواهید برد.

درباره کتاب اهریمنان زیبا
اهریمنان زیبا مجموعه‌ای از داستان‌های فانتزی سیاه‌اند که در نوع خود شگفت انگیز و منحصر به فردند.

فانتزی سیاه یک گونه هنری است که می‌تواند به آثار ادبی و هنری و سینمایی اشاره داشته باشد. اثاری که امیخته‌ای از خیال‌پردازی با عناصر وحشت هستند، با این حال، برخلاف ژانر وحشت، هدف داستان، ترساندن خواننده نیست. 

این اثر با عنوان اصلی Pretty Monsters شامل ده داستان کوتاه است که در سال ۲۰۱۰ در انتشارات Canongate به چاپ رسید. این داستان‌ها پیش‌تر در مجموعه‌های پراکنده نیز منتشر شده بود، جز داستان «اهریمنان زیبا» که برای نخستین بار در این مجموعه به چاپ رسیده است.

سحر قلم کلی لینک در این کتاب، خواننده را جادو می‌کند و او را به دنبال خود می‌کشد، حتی پس از خاتمهٔ داستان. 

نیل گیمن،  دربارهٔ سبک نویسندگی لینک می‌نویسد: «مفرح، تکان‌دهنده، دلچسب، متهورانه و پرهیبت است. او منحصربه‌فرد است و باید گفت گنجینه‌ای ملی است که لازم است تفنگداران دریایی در همه حال دورادورش از او پاسداری کنند.»

 خواندن کتاب اهریمنان زیبا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم
همه دوست‌داران داستان‌های فانزی به ویزه فانتزی آمیخته با وحشت.

 درباره کلی لینک

کلی لینک یکی از بهترین فانتزی‌نویسان زنده دنیاست. او متولد ۱۹۶۹، امریکا است و مجموعه داستان‌هایی به سبک علمی‌تخیلی، فانتزی، رئالیسم، رئالیسم جادویی و جنایی ترسناک می‌نویسد.

 داستان‌های لینک برندهٔ جوایزی از جمله جایزهٔ هوگو، سه جایزهٔ نبیولا و جایزهٔ جهانی فانتزی بوده است. او فارغ‌التحصیل دانشگاه کلمبیا در نیویورک است و به‌همراه همسرش گوین گرانت، انتشارات Small Beer را اداره می‌کنند.

 بخشی از کتاب اهریمنان زیبا
هیولا

در خوابگاه ۶ هیچ‌کس دلش نمی‌خواست به اردو برود. هوا بارانی بود و این یعنی مجبور بودی روی کوله‌پشتی‌ات و اطراف کیسه‌خوابت کیسهٔ زباله بکشی، که هیچ توفیری هم نداشت. کیسه‌خواب‌ها به‌هرحال خیس می‌شدند. بعضی کیسه‌خواب‌های خیس، بعد بویی شبیه به ادرار می‌گرفتند، و چادرها هیچ‌چیز نشده بوی کپک داشتند. با وجود علم‌کردن چادر، آب روی زیرانداز آن جمع می‌شد. در هر چادر سه پسر جای می‌گرفتند و فقط پسری که وسط می‌خوابید خشک می‌ماند. دو نفر دیگر در دو طرف چادر به‌زور جا می‌شدند و هر زمان که به نایلون می‌خوردند، بی‌بروبرگرد آب از بیرون به داخل سرازیر می‌شد.

از همهٔ این‌ها گذشته، یک نفر در خوابگاه ۴ هیولایی در جنگل دیده بود. بچه‌های خوابگاه ۴ از وقتی برگشته بودند داستان‌ها نقل می‌کردند. خوابگاه ۶ هیچ شانس بردی نداشت. اگر خوابگاه ۶ هیولا را نمی‌دید، خوابگاه ۴ برگ برنده را در دست می‌گرفت که تقدیر آن‌ها را برگزیده است. اگر خوابگاه ۶ هیولایی می‌دید ـ اما آخر کی دلش می‌خواهد که هیولا ببیند، حتی اگر به معنای آن باشد که دربارهٔ آن ناگزیر باشید داد سخن سر دهید؟ هیچ‌کس در خوابگاه ۶ دلش چنین چیزی نمی‌خواست، به‌جز جیمز لوربیک، که فکر می‌کرد هیولاها جان می‌دهند برای ترساندن بقیه. اما، آخر جیمز لوربیک از آن پوست‌خرکن‌های شیکاگویی بود و بارزترین ویژگی‌اش پاهایش بود که بوی وحشتناکی می‌داد. این هم یکی دیگر از مسائل اردو بود. کسی که با جیمز لوربیک هم‌چادر می‌شد، بوی پاهای او بر دیگر ذکر مصیبت‌ها افزوده می‌شد.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۰۲ ، ۱۰:۱۴
عرفان طاهری

                                  (دانلود)67000هزارتومان

خانم آلبا دِ سِس‌پدِس در یازدهم مارس ۱۹۱۱ در شهر رم متولد می‌شود. از مادر ایتالیایی و یک پدر کوبایی که سالیان سال سفیر بوده است. با ازدواج با یکی از اشراف ایتالیا ملیت ایتالیایی را می‌گیرد.
نویسندگی را با نوشتن مقالاتی در مجله پیام‌آور رم آغاز می‌کند و در سال ۱۹۳۷ با مجموعه داستان‌هایی به نام کنسرت توجه تمام منتقدان ادبی را جلب می‌نماید.
در سال ۱۹۳۸ رمان او به نام هیچ‌کس به گذشته برنمی‌گردد او را در تمام جهان مشهور می‌سازد. در سال ۱۹۴۳ با چند روزنامه مهم ایتالیا همکاری آغاز می‌کند و سپس در سال ۱۹۴۹، شاهکار خود، از طرف او را به چاپ می‌رساند. تا چند سال پس از انتشار این کتاب، در روزنامه لاستامپای شهر تورینو مقالاتی نیز با عنوان «از طرف او» می‌نویسد. کتاب‌های او عبارتند از: کنسرت ( ۱۹۳۷ )، هیچ‌کس به گذشته برنمی‌گردد ( ۱۹۳۸ )، فرار ( ۱۹۴۰ )، از طرف او ( ۱۹۴۹ )، دفترچه ممنوع ( ۱۹۵۲)، دعوت به شام (۱۹۵۵)، دیر یا زود (۱۹۵۶ ). در سال ۱۹۶۱ دفترچه ممنوع را به صورت نمایشنامه نیز به نگارش درمی‌آورد. کتاب عذاب وجدان در سال ۱۹۶۳ و آخرین کتابش، در ظلمت شب، در سال ۱۹۷۳ نوشته می‌شود.
خانم آلبا دِ سِس‌پدِس در نوامبر ۱۹۹۷، آخرین روزی که مترجم کتاب حاضر ترجمه را پاکنویس می‌کرد، در شهر پاریس درگذشت. شاید می‌خواست چیزی را به مترجم فارسی حالی کند...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۰۲ ، ۰۹:۵۸
عرفان طاهری

                                    (دانلود)69000هزارتومان

معرفی کتاب استخوان‌های دوست‌داشتنی
آلیس سبالد در کتاب استخوان‌های دوست‌داشتنی، داستانى خیال‌پردازانه با نفوذ، جذابیت و جسارتى عظیم عرضه کرده، که او را تبدیل به یک نویسنده‌ى استثنایى می‌کند. این کتاب پرفروش‌ترین کتاب 2003 آمریکا بوده است.

استخوان‌هاى دوست‌داشتنى (The Lovely Bones) اثرى درخشان و حیرت‌آور است، داستانى است که از میان اندوه، قصه‌اى بسیار امیدوارکننده مى‌سازد. در دستان یک نویسنده‌ى جدید باهوش، این داستان از بدترین چیزهایى که یک خانواده ممکن است با آن روبه‌رو شود، به داستانى هیجان‌انگیز و حتى سرگرم‌کننده درباره‌ى عشق، خاطره، لذت، بهشت و التیام راه مى‌گشاید.

وقتى براى اولین‌بار با سوزى سَمن روبه‌رو مى‌شویم، او در بهشت است. وقتى از این مکان جدید عجیب به ما نگاه مى‌کند، با آواى پر شور و با نشاط یک دختر چهارده ساله، داستانى به ما مى‌گوید که هم به یادماندنى و هم سرشار از امید است.

در طول هفته‌هایى که به دنبال مرگش مى‌آیند، سوزى زندگى‌اى را که بدون او جریان دارد، نظاره مى‌کند. دوستان هم مدرسه‌اش شایعاتى در مورد ناپدید‌شدن او مى‌گویند، خانواده‌اش امیدوارند که او پیدا شود و قاتلش سعى مى‌کند ردش را محو کند. وقتى ماه‌ها سپرى مى‌شوند، سوزى مى‌بیند که زندگى پدر و مادرش صدمه دیده و متزلزل مى‌شود، خواهرش تلاش مى‌کند که مقاوم شود و قوى‌تر بماند و برادر کوچکش سعى مى‌کند مفهوم کلمه‌ى «از دست رفته» را درک کند.

سوزى مکانى را که بهشت نامیده مى‌شود، کند و کاو مى‌کند. آن‌جا خیلى شبیه حیاط مدرسه‌اش است که مجموعه‌ى خوبى از وسایل تاب‌بازى دارد. مشاورانى هستند که به تازه واردان کمک مى‌کنند تا با محیط وفق یابند و با دوستان همخانه شوند. هر آن‌چه را که آرزویش را داشت، به محض آن‌که به آن فکر مى‌کند، ظاهر مى‌شود. جز یک چیز که بیش از همه مى‌خواهد و آن بازگشت به نزد افرادى است که روى زمین دوستشان داشت.

سوزى با دلسوزى، حسرت و درکى فزاینده مى‌بیند که عزیزانش کم‌کم از فشار غم و غُصّه رها مى‌شوند و کم کم بهبود مى‌یابند. پدرش جست و جوى پر خطرى را براى به دام‌انداختن قاتل او آغاز مى‌کند. خواهرش شهامت قابل توجه و بزرگى به خرج مى‌دهد. پسرى که سوزى اهمیت زیادى براى او قایل بود، به زندگى‌اش ادامه مى‌دهد تا خود را در مرکز یک رویداد معجزه‌گونه بیابد...

اَلیس سبالد نویسنده‌ى (Alice Sebold) خاطره‌ى خوش یمن است، که در مدیسن، ویسکانسین به دنیا آمد. به وسیله‌ى آواى دهکده به عنوان نویسنده‌اى در حال شکوفایى انتخاب شده و براى نیویورک تایمز و شیکاگوتریبیون مطلب نوشته. به اتفاق شوهرش گِلِن دیوید گلد، در کالیفرنیا زندگى مى‌کند.

سبالد و در حومه فیلادلفیا بزرگ شد. او در سال ۱۹۸۰ پس از آن‌که از دبیرستان گریت والی در مالورن پنسیلوانیا دانش‌آموخته شد به دانشگاه سیراکوز رفت. سبالد مدتی در روزنامه‌های نیویورک‌تایمز و شیکاگو تریبیون، مقاله می‌نوشت. نخستین رمان او به‌نام خوش‌شانس است. دومین رمان او به‌نام استخوان‌های دوست‌داشتنی به شدت مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت و به زبان‌های گوناگون از جمله زبان فارسی ترجمه شد. که فیلمی به همین نام، در سال ۲۰۰۹ بر پایه این رمان توسط پیتر جکسون ساخته شد.

استخوان‌هاى دوست داشتنى، به طرز دردناکى سرگرم کننده، به طرز نشاط‌آورى خشن و فوق‌العاده اندوه‌آور است. کار بزرگى در زمینه‌ى خیال‌پردازى و نشانه‌ى بارزى از قدرت شفادهندگى اندوه است.

در بهشتى که به اندازه‌ى معما و متغیر بودن زمین، واقعى است، قرار دارد. استخوان‌هاى دوست داشتنى، با دلبستگى چشمانى تیزبین و ظرافت طبع، زندگى خانوادگى خیال‌پردازانه، پریشانى مضحک دوره‌ى بزرگسالى و رد دردناکى را که عشق و ناکامى در جهان ما به جا مى‌گذارند، کندوکاو مى‌کند.

استخوان‌هاى دوست‌داشتنى، از آن نوع کتاب‌هایى است که وقتى خواندى‌اش ممکن است به کتابفروشى بروى و در آن پرسه بزنى و شیرازه‌ى کتاب را لمس کنى تا فقط هیجانى را که در زمان خواندن آن به تو دست داده بود، به یادآورى. عمیقاً خردمندانه است و فوق‌العاده خوب نوشته شده‌ که صفحاتى دلخراش دارد.

در بخشی از کتاب استخوان‌های دوست‌داشتنی می‌خوانیم:

وقتى مرده‌ها تصمیم مى‌گیرند واقعاً ترکتان کنند، متوجه ترک کردنشان نمى‌شوید. تصمیم ندارید آن کار را انجام بدهید. در بهترین حالت آن‌ها را مثل یک نجوا یا موجِ یک نجوا هنگامى که موج زنان پایین مى‌آیند، حس مى‌کنید. آن را با یک زن در پشت یک سالن سخنرانى یا تأتر مقایسه مى‌کنم که هیچ کس متوجه‌اش نمى‌شود تا این‌که به بیرون مى‌لغزد. بعد آن‌هایى که خودشان نزدیک در هستند، مثل مادر بزرگ لین، متوجه آن مى‌شوند. براى بقیه مثل یک نسیم مبهم در یک اتاق بسته هستند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۱۵
عرفان طاهری

         به نام خدا

                                   (دانلود)47000هزارتومان

معرفی کتاب زندگی پیش رو
کتاب زندگی پیش رو که به عقیدۀ بسیاری بهترین اثر رومن گاری به حساب می‌آید، داستان پسر بچه‌ای را روایت می‌کند که در دنیای غمگین و سیاهش به دنبال کشف زندگی و پیدا کردن مفهوم آن است.

مومو (محمد) نوجوان فرانسوی - عربی هست که داستان را از زمان سه سالگی‌اش بیان می‌کند. او یکی از کودکانی است که خانم رزا در طبقه ششم یک ساختمان بدون آسانسور نگهداری می‌کند. کودکانی از مادران روسپی که به خانم رزا سپرده شده‌اند. داستان زندگی پیش رو (The Life Before Us) همانند بسیاری از داستان‌های دیگر درباره رنج، فقر و تنهایی است. درباره محله‌های شلوغ و مهاجرنشین پایین شهر. مومو داستان متفاوتی از این محله بازگو می‌کند. زبانی شیرین، گیرا و خودمانی دارد و چیزهایی را در مورد محله‌، آدم‌هایش، فقر و غربت می‌گوید که با وجود موضوعی نسبتا تکراری، بسیار تازه است.

کتاب زندگی پیش رو هم مانند سایر آثار رومن گاری (Romain Gary)، نویسنده مشهور و پر اعجاب دنیای ادبیات، در بستر یک موضوع پرکشش، نکته‌های زیاد و جالبی را درباره زندگی بیان می‌کند و در پایان کتاب شما هم یک داستان پرفراز و نشیب خوانده‌اید و هم از نویسنده چیزهای زیادی فرا گرفته‌اید. محور اصلی این رمان درباره‌ی قشری در حاشیه یعنی روسپی‌ها و افراد مرتبط با آن‌ها است. همچنین اثر حاضر درباره عاقبتی که در انتظار این قشر و افرادی که به وجود می‌آورند است. اینکه چه سرانجامی خواهند داشت.

نگاه بدون قضاوت مومو، شخصیت اصلی داستان، برای نمایان کردن زندگی یک روسپی پیر و دیدن نحوۀ زندگی آن‌ها از نزدیک به شما امکان این را می‌دهد که قضاوت‌های نادرست و چهارچوب‌های باید و نبایدی خود را درباره‌ی انسان‌ها فراموش کنید و بتوانید با نگاهی بدون قضاوت زندگی شخصیت‌های این رمان را تماشا کنید و تمامی این ویژگی‌ها حاصل انتخاب خردمندانه پسر بچه‌ای چهارده ساله است به عنوان راوی؛ و البته شخصیت‌پردازی و هم‌نشینی خوب ماجراهای داستانی. به گونه‌ای که رومن گاری پس از هر بخش با بازی‌های خوبی که از زاویه دید دارد، خواننده را به دنیایی جدید می‌کشاند که به سبب صمیمیت زبانی راوی، برقراری ارتباط با این دنیا و پیش رفتن با آن راحت و خواستنی است.

رومن گاری تنها کسی است که جایزه گنکور را برخلاف قوانین آن (که به هر نویسنده یک بار این جایزه تعلق می‌گیرد) دو بار دریافت نموده است! یک بار با اسم خودش و بار دیگر به نام امیل آژار برای کتاب زندگی پیش رو. این اثر در لیست 1001 کتابی که قبل از مرگ می‌بایست خواند، حضور دارد. رومن، سرانجام در سال 1980 با شلیک یک گلوله به زندگى خود پایان داد. در یادداشتى که از خود به جاى گذاشته چنین نوشته: «واقعا به من خوش گذشت. متشکرم، دیگر کارى نداشتم. خداحافظ...»

در بخشی از کتاب زندگی پیش رو می‌‌خوانیم:

به پایین پله‌ها رفتم و وارد یک راهرو شدم که انباشته از بوى پیشاب و غیره بود، چرا که در خانه‌ى بغلى که مخصوص سیاه پوستان بود تنها یک پیشابگاه براى صد نفر وجود داشت و آن‌ها هر کجا که مى‌شد کارشان را انجام مى‌دادند. زیر زمین به چند قسمت مجزا تقسیم شده بود و درِ یکى از این قسمت‌ها باز بود. و این همان‌جایى بود که مادام رزا رفته بود و نور هم از آن‌جا مى‌تابید. به داخل سرک کشیدم.

وسط اتاق دیوارهاى سنگى داشت و یک مبل قرمز زهوار در رفته نیز در آن‌جا بود که کثافت از آن مى‌بارید و مادام رزا روى آن نشسته بود. سنگ‌ها مثل دندان از دیوارها بیرون زده بودند و انگار داشتند مى‌خندیدند. در جایى شمعى با شاخه‌هاى عبرى‌گونه بالاى یک دستشویى قرار داشت و یکى از شمع‌هاى روى آن روشن بود. و در کمال تعجب، یک تخت خواب هم دیدم. واقعاً قراضه بود و فقط به درد سوزاندن مى‌خورد، اما روى آن یک تشک، ملحفه و بالش بود. علاوه بر آن تلى از سیب زمینى، یک اجاق گاز، چند قوطى‌نفت سفید و یک کارتن ماهى ساردین هم به چشمم خورد. آنقدر مات و مبهوت ماندم که ترس یادم رفته بود، اما پاهایم عریان بود و کم کم داشت سردم مى‌شد.

مادام رزا بر روى مبل لکنته‌اى که از درزهاى آن نور رد مى‌شد نشست. نگاه چشمانش پر از غرور بود، شاید حتى به نظرم پیروزمندانه هم مى‌آمد، انگار که کار زیرکانه‌اى دارد انجام مى‌دهد. بعد از مدتى از جایش بلند شد. در گوشه‌ى اتاق یک جارو افتاده بود، آن را برداشت و شروع به جارو زدن کرد. کار احمقانه‌اى بود، چون گرد و خاک بلند مى‌شد و براى آسم مادام رزا چیزى بدتر از گرد و خاک نبود. هنوز نیم ثانیه نگذشته بود که به خس خس و سرفه افتاد، اما چون کسى آن‌جا نبود که جلویش را بگیرد باز هم به جارو زدن خود ادامه داد، هیچ کس به جز من برایش اهمیتى نداشت. مى‌دانستم که براى مراقبت از من پول مى‌گیرد و تنها وجه مشترک ما این بود که هیچ کدام‌مان در این دنیا نه چیزى داشتیم و نه کسى، اما براى آسم او چیزى بدتر از گرد و غبار نبود. وقتى کارش تمام شد، جارو را به زمین گذاشت و سعى کرد که شمع را فوت کند، اما بر خلاف بزرگى و ابعادش، هیچ باد و هوایى در او نبود. او انگشتش را با زبان خیس کرد و اینگونه توانست شمع را خاموش کند. من هم فلنگ را بستم، چون مى‌دانستم کارش که تمام شود دوباره برمى‌گردد بالا.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۰۲ ، ۰۸:۱۹
عرفان طاهری